- طاق باز
- ستان بر پشت. یا طاق باز خفتن (خوابیدن)، بر قفا خفتن ستان خوابیدن
معنی طاق باز - جستجوی لغت در جدول جو
- طاق باز
- ستان بر پشت
- طاق باز
- به پشت خوابیده
طاق باز افتادن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خفتن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خوابیدن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آن چه که با طوق (گردن بند) بازی کند: گردن طوق باز
بازی کننده با طاس، آنکه با طاس قمار می کند، کنایه از حقه باز، شعبده باز
به پشت خوابیده
رقاص، پاکوب
کاسه گردان، حقه باز، متقلب
کسی که جان خود را فدا کندکسی که جان خویش را در معرض خطر اندازد
نرد باز، بازیگری که با تاس نمایش دهد حقه باز
کسی که قاب بازی کند، بجول باز
حقه بازی، شعبده بازی، عمل طاس باز
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
بندباز، آنکه روی ریسمان راه می رود و هنرنمایی می کند
صدای زدن شمشیر و جز آن
تاکدار آسمانه دار، پاسدار نگهبان
چنبره بازی چنبره بردن گونه ای آورد در تیراندازی
بند باز رسنباز، تاب باز سابود باز (سابود ارجوحه) آن که بر روی طناب عملیات شگفت آور انجام دهد رسن باز ریسمان باز، آن که تاب خورد کسی که برارجوحه نشیند و در هوا آید و رود
دلباخته، کبوتر باز
بجولباز، منگی آنکه با قاب بازی کند، قمار باز
رقاص
کسی که جان خود را فدا کند
بندباز، ریسمان باز
نوعی پرندۀ شکاری از تیرۀ باز با منقار و چنگال های قوی و پرهای زرد، خرمایی یا سفید که آن را برای شکار کردن پرندگان تربیت می کنند، باز سفید و بزرگ
عاشق، عاشق پیشه، کسی که عشق بازی می کند، آنکه کارش عشق ورزی است، برای مثال تو که در بند خویشتن باشی / عشق بازی دروغ زن باشی (سعدی - ۱۳۴)
کسی که از زیر خرقه طاسها بر آرد و گاهی طاس را بر هوا افکند و بر سر چوب بگیرد (نظیر شیشه باز) و بازی های عجیب وغریب دیگر کند، محیل مکار
قمارباز، حقه باز، شعبده باز
بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن
بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن