جدول جو
جدول جو

معنی طاق باز - جستجوی لغت در جدول جو

طاق باز
ستان بر پشت. یا طاق باز خفتن (خوابیدن)، بر قفا خفتن ستان خوابیدن
تصویری از طاق باز
تصویر طاق باز
فرهنگ لغت هوشیار
طاق باز
ستان بر پشت
تصویری از طاق باز
تصویر طاق باز
فرهنگ فارسی معین
طاق باز
به پشت خوابیده
طاق باز افتادن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خفتن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خوابیدن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن
تصویری از طاق باز
تصویر طاق باز
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طوق باز
تصویر طوق باز
آن چه که با طوق (گردن بند) بازی کند: گردن طوق باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاس باز
تصویر طاس باز
بازی کننده با طاس، آنکه با طاس قمار می کند، کنایه از حقه باز، شعبده باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاقباز
تصویر طاقباز
به پشت خوابیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای باز
تصویر پای باز
رقاص، پاکوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جام باز
تصویر جام باز
کاسه گردان، حقه باز، متقلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان باز
تصویر جان باز
کسی که جان خود را فدا کندکسی که جان خویش را در معرض خطر اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس باز
تصویر تاس باز
نرد باز، بازیگری که با تاس نمایش دهد حقه باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاب باز
تصویر قاب باز
کسی که قاب بازی کند، بجول باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاس بازی
تصویر طاس بازی
حقه بازی، شعبده بازی، عمل طاس باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک باز
تصویر پاک باز
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طناب باز
تصویر طناب باز
بندباز، آنکه روی ریسمان راه می رود و هنرنمایی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاق طاق
تصویر طاق طاق
صدای زدن شمشیر و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاق دار
تصویر طاق دار
تاکدار آسمانه دار، پاسدار نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوق بازی
تصویر طوق بازی
چنبره بازی چنبره بردن گونه ای آورد در تیراندازی
فرهنگ لغت هوشیار
بند باز رسنباز، تاب باز سابود باز (سابود ارجوحه) آن که بر روی طناب عملیات شگفت آور انجام دهد رسن باز ریسمان باز، آن که تاب خورد کسی که برارجوحه نشیند و در هوا آید و رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشق باز
تصویر عشق باز
دلباخته، کبوتر باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاب باز
تصویر قاب باز
بجولباز، منگی آنکه با قاب بازی کند، قمار باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای باز
تصویر پای باز
رقاص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان باز
تصویر جان باز
کسی که جان خود را فدا کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طناب باز
تصویر طناب باز
بندباز، ریسمان باز
فرهنگ فارسی معین
نوعی پرندۀ شکاری از تیرۀ باز با منقار و چنگال های قوی و پرهای زرد، خرمایی یا سفید که آن را برای شکار کردن پرندگان تربیت می کنند، باز سفید و بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشق باز
تصویر عشق باز
عاشق، عاشق پیشه، کسی که عشق بازی می کند، آنکه کارش عشق ورزی است، برای مثال تو که در بند خویشتن باشی / عشق بازی دروغ زن باشی (سعدی - ۱۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
کسی که از زیر خرقه طاسها بر آرد و گاهی طاس را بر هوا افکند و بر سر چوب بگیرد (نظیر شیشه باز) و بازی های عجیب وغریب دیگر کند، محیل مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاسباز
تصویر طاسباز
قمارباز، حقه باز، شعبده باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاق باز خوابیدن
تصویر طاق باز خوابیدن
بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاق باز خفتن
تصویر طاق باز خفتن
بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاق باز افتادن
تصویر طاق باز افتادن
بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
فرهنگ فارسی عمید